عید از خانه کدخدا در محله مجیدیه آغاز می شد!

به گزارش راهنمای مدرسه، محله مجیدیه یکی از محله های محبوب شمال شرق تهران است که قدمت آن به دوره قاجار می رسد. در روزگاری این محله از تهران روستایی بود که مثل همه روستاها با کدخدا و کدخدامنشی اداره می شد. کدخدا غالباً فرد بی طرفی بود که بسیاری از دعواها را ختم به خیر می کرد و اهالی روی کلام او حرف نمی آوردند.

عید از خانه کدخدا در محله مجیدیه آغاز می شد!

به گزارش راهنمای مدرسه، اهالی قدیمی مجیدیه از بزرگ ترها شنیده اند که روزگاری ده مجیدیه فقط باغ و زمین های کشاورزی بود و به وسیله 2 کدخدا به نام های کدخدا علی آذری و کدخدا قلیچ ایرانیان اداره می شد. بسیاری از مسائل محل و دعواهای بین اهالی و گاه دعوای زن وشوهری با کدخدامنشی کدخدا آذری و کدخدا ایرانیان حل می شد. در این روزهای سال نو، گنجینه خاطرات اهالی این محله را مرور کردیم و از عیدهایی که از خانه کدخداها آغاز می شد و نوروز آن سال سراغ گرفتیم.

سفره های عیدی که چیده می شد

حاج محمد آذری 80ساله، فرزند کدخدا علی آذری، از پدر این طور تعریف می نماید: پدر اصالتاً بروجردی و در زمان ساخت راه آهن شمال، سرپرست کارگرها بود و به او مباشر می گفتند. پدرم کدخدای فارس زبان ها و کدخدا ایرانیان کدخدای آذری زبان ها به حساب می آمدند. پدرم با کدخدا ایرانیان صیغه برادری خوانده و این پیوند اخوت مانند نخ تسبیح باعث وحدت محله شده بود. هنوز هم ما و بچه ها کدخدا ایرانیان همدیگر را پسرعمو صدا می زنیم. یادم می آید روز اول عید بزرگ ترهای محل که شامل پدرم و کدخدا ایرانیان و حاج آقا طباطبایی بودند تا 3 روز در خانه می نشستند و اهالی محل به منزل آنها می آمدند. ما بروجردی بودیم و مادرم یک نوع حلوای خاص محلی به عنوان شیرینی می پخت که خیلی هوادار داشت. ما داخل مهمانخانه سفره عید را پهن می کردیم و میوه و شیرینی می چیدیم. چون جمعیتی که برای عید دیدنی می آمد، زیاد بود ...

دلجویی از خانواده هایی که فوتی داشتند

کدخدا قلیچ ایرانیان 6تیر 1295 در تبریز و روستای قره شیران به جهان آمده، اما بعد از خدمت سربازی روستا را رها می نماید و راهی تهران و به گاوداری در مجیدیه مشغول می گردد و کارش چنان بالا می گیرد که صاحب تعداد زیادی مغازه قصابی و 30 ـ 40 کارگر می گردد و به تدریج راهنمای مدرسه ها و هم ولایتی ها هم به مجیدیه می آیند و جمعیت شان افزایش پیدا می نماید و بیشتر طایفه حول او جمع می شوند و همان ها او را به عنوان کدخدا انتخاب می نمایند. حاج محمد ایرانیان، پسر کوچک تر حاجی، این طور تعریف می نماید: یادم می آید قنادی رامسر آشنای پدر بود و شیرینی های سنتی می پخت. پدر سفارش می داد و برای ما شیرینی می آورد. اگر کسی از اهالی محل فوت نموده بود، حاجی با چند نفر از بزرگ ترها بعد از تحویل سال به خانه آنها می رفتند و بعد از آن تا 3 ـ 4 روز در خانه می نشستند و مهمانداری می کردند. روزهای اول عید وقت سر خاراندن نداشتیم. سماور خانه هیچ وقت خاموش نمی شد؛ از صبح روشن و عین قهوه خانه چای ما همواره به راه بود. هر فردی از راه می رسید با چای و میوه و شیرینی پذیرایی می شد. پدر به همه عیدی می داد.

دست های دهنده و آذوقه های شب عید

حاج رحیم ایرانیان، پسر بزرگ تر کدخدا ایرانیان، صحبت های برادر را این طور ادامه می دهد: نمی دانم پدر تا چه حد از گفتن این قضیه راضی است، اما بارها شاهد بودم که پدر مسائل مالی اهالی را حل می کرد و به برخی خانواده ها مستمری می داد. قبل از عید همواره مقداری آذوقه تهیه می کرد. پدر تعدادی امین داشت که می سپرد اینها را به منازل نیازمندان محل برسانند که شب عیدی سفره آنها خالی نباشد. به خاطر دارم که وقتی در مقطع دبستان حافظ درس می خواندم، مدیر مدرسه مان آقای جاوید بود. نزدیک عید که می شد به پدر می گفت این تعداد بچه نیازمند داریم و پدر برای بچه ها کت وشلوار و لباس نو می خرید. خیلی وقت ها از جیب خودش برای مردم محل می گذاشت.

منبع: همشهری آنلاین

به "عید از خانه کدخدا در محله مجیدیه آغاز می شد!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عید از خانه کدخدا در محله مجیدیه آغاز می شد!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید